تصاویری از جزایر قناری در اسپانیا

تصاویری از جزایر قناری در اسپانیا

اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا
اسپانیا

اسپانیا کشوری‌است در جنوب غربی اروپا. نام رسمی آن پادشاهی اسپانیا و پایتخت آن، مادرید است. سرزمین اسپانیا شامل قسمت اعظم شبه‌جزیره ایبری، جزایر بالئارس، جزایر قناری، شهر‌های سبته و ملیله در شمال قاره افریقا و برخی جزایر دیگر واقع در مقابل سواحل این قاره‌ و خود شبه‌جزیره‌است.

بیانیه شماره 2 و متن استعفای محمد مایلی کهن:

 
بیانیه شماره 2 و متن استعفای  محمد مایلی کهن:
من لایق و شایسته سرمربیگری تیم ملی ایران نیستم

خبرگزاری فارس: سرمربی تیم فوتبال ایران با انتشار بیانیه شماره 2 خود اعلام کرد لایق و شایسته سرمربیگری تیم ملی نیست.

به گزارش خبرگزاری فارس، محمد مایلی کهن لامروز متن بیانیه شماره 2 خود که در واقع متن استفعفایش از سرمربیگری تیم ایران محسوب می‌شود را به شرح زیر صادر کرد:
بسمه تعالی
بیانیه شماره 2
مربی شدن چه آسان، آدم شدن محال است
نمی‌دانم چه بگویم، چه بنویسم. به قول مجری محترم برنامه نود، این روزها بلوایی در فوتبال ما به وجود آمده که قداست آن را زیر سوال برده که همه آن ناشی از بیانیه احمقی به نام مایلی کهن است. بله؛ محمد مایلی کهن. این مزدور به مردم و میهن، که به یکباره تمام قداست و زیبایی فوتبال ما را شکسته و تنها نیمه خالی لیوان را دیده و همواره فریاد سر می‌دهد ای مردک (مایلی کهن) چگونه به خودت اجازه دادی با الفاظی مانند گنده باقالی، کوتوله و ... تقدس شعاری حماسی مانند توپ، تانک، فشفشه و ... را از بین ببری. شعار پرمحتوا و زیبایی که در عین سادگی در مقاطع مختلف کاربرد اساسی داشته؛ نه تنها در روابط با مایلی کهن بلکه دیگران نیز از آن بی‌بهره نمی‌مانند.(داور، بازیکن، مربی و ...) .
ای خائن(مایلی کهن) آدم بی‌منطق و نادان چرا و با کدام منطقی توی احمق به هنگام مسابقه تیم سایپا با استقلال تهران، هنگامی که شعار می‌دادند توپ، ‌تانک، فشفشه، مایلی کهن و... توی نادان در صندلیت نشستی و دم برنیاوردی. ای مردک چرا با دیگران هم آواز نشدی و آن شعار را تو نیز سر ندادی، تازه گناه بزرگتر اینکه چرا گوش پسرت (از معدود دفعاتی بود که در ورزشگاه حاضر می‌شد) را نکشیدی و به او نگفتی که پسرم تو هم این شعار زیبا و بی‌مانند را هم صدا با تماشاچیان فهیم زمزمه کن. توپ، تانک، فشفشه و ...
پسرم آنها به دلیل حضور مبارک تو در کنار من سنگ تمام گذاشتند و دارند پدرت را بیش از همیشه مورد لطف و تشویق خود قرار می‌دهند.
پسرم هیچ می‌دانی که پدرت در تمامی دوران قهرمانی‌اش این گونه مورد لطف و حمایت قرار نگرفته بود. به راستی ای مزدور، خائن، گلادیاتور، با کدام منطق و جسارتی به خود اجازه دادی که بازیکنانت بدون غل و زنجیر در مسابقات حاضر شوند.
ای مردک عقب‌مانده در هزاره سوم با کدام جسارتی این همه اتحاد و همدلی بین تماشاگران را نادیده گرفته و درصدد آن هستی تا در بین آنها فاصله انداخته و اختلاف به وجود آوری. چگونه است که چشمانت را بستی و بهترین تماشاگران دنیا را نمی‌بینی.
ای بدبخت فلک زده، ای مردک عقب افتاده، بیشتر این عقب‌افتادگی‌ات به خاطر این است که نمی‌خواهیم تماشاگرنماهای واقعی را از کانال تلویزیونی همسایه ببینیم، هر چند چند بار دعوت شدی و دیدی که تماشاگرنماها چگونه بازیکنانشان را وقتی گل می‌زنند می‌روند و در بغل آنها قرار می‌گیرند. اگر تماشاگرنماها نبودند که می‌بایستی تکه بزرگ بازیکن، گوش او می‌شد. بیچاره در به در از آن جا مانده، از این جا رانده. اگر او تماشاگرنما نبود که فاصله سکوهای تماشاگران با زمین مسابقه از بین نمی‌رفت و می بایستی بین آنها خندقی کنده می‌شد.
بله آنها تماشاگرنما هستند که پس از اتمام بازی برای هر دو تیم دست می‌زنند. اصلا آنها نه تنها تماشاگرنما هستند بلکه شرف و غیرت و مردانگی ندارند. مگر می‌شود تیم مورد علاقه‌شان بازی را واگذار کند و او برای تیم خود و رقیبش دست بزند.مگر می‌شود تیم مورد علاقه‌اش در پایان مسابقه بازی را واگذار کند و رگ گردنش بیرون نزند. مگر نمی‌دیدی که این مسابقه آخرین مسابقه تیم مورد علاقه او و تو می‌باشد. پس باید بر اساس اصول حرفه‌ای گری از هر طریق ممکن و با هر ترفند در این مسابقه پیروز از زمین خارج شود.
اینها را که دیدم و شنیدم به خود آمده و گفتم پس ای آدم کوتوله این اراجیف چه بود که در بیانیه اول نوشتی. این همه غوغا و بلوا در فوتبال نجیب و پاک ما بوجود آوردی. از خودت خجالت بکش و به خاطر این همه پاکی، دوستی، صمیمیت، اتحاد، مردانگی، تماشاگر خوب، بازیکن خوب، داور خوب، مربی خوب، مدیر خوب، ورزشگاه خوب، فدراسیون خوب، روزنامه خوب، خبرنگار خوب، تلویزیون خوب، رادیوی خوب و خیلی خوب‌های دیگر و به خاطر اینکه قداست این همه خوبی‌ها‌ را شکستی از همه معذرت بخواه و طلب عفو کن و با صدای بلند بگو من لایق و شایسته مربیگری تیم ملی کشورم نیستم و از اول هم ما اشتباه بودیم.
عجیب است که روده‌درازی می‌کنم اما این پسر؛ علیرضا (نوه‌ام) این شعر را می‌خواند: یک توپ دارم قلقلی، سرخ و سفید و آبی، می‌زنم زمین هوا می‌ره، نمی‌دونی تا کجا می‌ره. من این توپو نداشتم ،‌مشقامو خوب نوشتم ، بابام بهم عیدی داد یک توپ قلقلی داد.
بابا ،علیرضای بهتر از جانم تو هم وقت گیر آوردی اما به خودم می‌آیم و می‌گویم این پسر 3 ساله از من کوتوله 55 ساله عقلش بیشتر است. صدایش می‌کنم و می‌گویم، عزیزم عجب توپی، عجب صفایی، عجب معرفتی، عجب مروتی، عجب مردانگی، عجب دوستی، بابا علیرضای بهتر از جانم می شه به من هم یکی از اون توپ ها را بدی و با همان پاکی و صداقت صمیمیت و معصومیت تو.
محمد مایلی کهن از همه جا رانده و مانده اما یارب نظر تو برنگردد.

بیوگرافی افشین قطبی

بیوگرافی افشین قطبی


افشین قطبی در پنجم بهمن ماه سال 1343 در شهر شیراز به دنیا آمد، در سال 1356 به همراه پدر و زن پدرش در حالیکه 13 سال داشت به آمریکا رفت و در یک شهر کوچک در حوالی لس آنجلس ساکن شد.
فوتبال خودش را از سه سالگی در شیراز آغاز کرد و در آمریکا هم پس از یادگیری زبان انگلیسی به بازی فوتبال می‌پرداخت، وی در مدرسه "جونیور هایس هود" که در آن درس میخواند به عضویت تیم فوتبال آن مدرسه درآمد و توسط شخصی که پدرش ایرانی و مادرش مصری بود و صاحب یک مدرسه فوتبال هم بود، به عضویت مدرسه فوتبال درآمد و پس از مدتی به جای بازی در این تیم، مربی این تیم شد و توانست تیم تحت هدایتش را به مقام اول در کالیفرنیا برساند.
وی هنگامی که به آمریکا رفت به همراه درس خواندن و آموزش فوتبال به کار روزنامه فروشی و باغبانی پرداخت تا بتواند خرج خود را در بیاورد
وی در 17 سالگی به دانشگاه معروف "یو سی ال" رفت و در این دانشگاه مهم نیز به عضویت تیم فوتبال این دانشگاه درآمد و تنها ایرانی تیم فوتبال این دانشگاه بود. وی تحت نظر مربی آلمانی این دانشگاه "زیک ایشلید" الفبای حرفه‌ای فوتبال را فرا گرفت.
وی همزمان با دوران دانشجویی در یک مدرسه ورزش استخدام شد و مربی تیم فوتبال شاگردان 7 تا 14 ساله را بر عهده داشت.
وی در سال 1986 موفق شد در رشته مهندسی برق الکترونیک از دانشگاه معتبر "یو سی ال" فارغ التحصیل شود. وی برای مدت سه سال سرمربی تیم زنان این دانشگاه را نیز بر عهده داشت.
وی در سن 24 سالگی یعنی در سال 1988 تصمیم میگیرد که مدرسه فوتبالی را برای خودش تأسیس کند، در این دو سالی که از فارغ‌التحصیلی‌اش در دانشگاه می‌گذشت موفق شده بود مدرک مربیگری A را از فدراسیون فوتبال آمریکا دریافت کند.
کم‌کم کار افشین قطبی رونق گرفت به طوری که در روز حداقل 120 شاگرد از سن 6 تا 19 ساله داشت و مجبور شد چند مربی فوتبال را برای مدرسه فوتبالش به خدمت بگیرد و به جز مربیگری در مدیریت مدرسه فوتبالش هم موفق ظاهر شد بطوری که در سال حدود 1000 نفر شاگرد داشت و محبوبیتش در لس آنجلس بیشتر میشد و همین امر باعث شد که قطبی مربیان بزرگی را برای مدرسه فوتبالش بیاورد از جمله " کودیانز " از باشگاه آژاکس آمستردام هلند و همچنین "بورا میلوتینوویچ" مربی معروف و شناخته شده یوگسلاوی که سابقه پنج حضور در جام جهانی (با تیم‌های مکزیک در سال 1986، کاستاریکا در سال 1990، آمریکا سال 1994، نیجریه سال 1998 و چین سال 2002) را داشت.
مهمترین شاگرد مدرسه افشین قطبی "جان اوبراین" بود که از 14 سالگی تا 16 سالگی در مدرسه قطبی به یادگیری فوتبال میپرداخت و در سن 16 سالگی به آژاکس رفت و در دو جام جهانی هم برای تیم ملی آمریکا بازی کرد.
افشین قطبی مدرسه فوتبالش را در سال 2002 تعطیل کرد، چرا که دیگر در آمریکا نبود و نمیتوانست باشگاهش را اداره کند.
افشین قطبی در سال 1997 به عنوان مربی تیم ملی آمریکا در آمد وی با دعوت سرمربی تیم ملی آمریکا "استیو سمپسون" که مربی وی در دانشگاه بود به این تیم پیوست و در جام جهانی 1998 پس از شکست آمریکا از ایران ، به همراه سرمربی تیم آمریکا از این تیم استعفاء داد.
رفت و آمدهای افشین قطبی به اروپا به خصوص هلند، باعث آشنایی او با مربیان طراز اول هلندی شد بطوریکه در سال 2001 هنگامی که گاس هیدینک سرمربی تیم ملی کره جنوبی شد این مربی معروف از قطبی دعوت نمود تا آنالیزور وی در تیم ملی کره شود که قطبی نیز از این پیشنهاد استقبال کرد. قطبی به همره گاس هیدینک موفق شدند بهترین نتیجه یک تیم ملی آسیایی را در تاریخ فوتبال جام جهانی به ثبت برسانند چرا که موفق شدند تیم کره جنوبی را در جام جهانی 2002 به مقام چهارمی جهان برسانند.
وی پس از جام جهانی 2002 تا سال 2004 به عنوان دستیار مربی تیم سامسونگ بلووینگز انتخاب شد.
وی در سال بعد مجدد دستیار "استیو سمپسون" در تیم فوتبال گالکسی لس آنجلس شد.

در سال 2006-2005 قطبی به عنوان دستیار "دیک ادوکات" و همچنین "پیم وربیک " در تیم ملی کره جنوبی انتخاب شد و در سال 2007 موفق شدند پس از شکست تیم ملی ایران در جام ملت‌های آسیا به مقام سومی برسند.

قطبی از سال 1356 که از ایران خارج شد تا سال 1386 (30 سال) به ایران نیامد.
قطبی در سه جام جهانی حضور داشته و از این لحاظ هیچ مربی ایرانی نتوانسته به چنین جایگاهی دست یابد.

وی در سال 2007 به ایران آمد و سرمربیگری تیم فوتبال پرسپولیس تهران را بر عهده گرفت، و در این مدت تیم پرسپولیس توانست صدرنشین مسابقات شود.
عکس های پیوست